نظریة نیازها
یکی از مهمترین تئوری ها در زمینه انگیزش انسان را ابراهام مازلو تحت عنوان”سلسله مراتب نیازها”مطرح نمود که عبارتند از: نیازهای فیزیولوژیکی، نیازهای ایمنی، نیاز به عشق، نیازهای احترام، نیازهای خود شکوفائی (نیازهای آزادی تحقیق و بیان و نیاز کسب دانش و درک) مزلو معتقد بود هرگاه یک سطح از نیازهای برآورده شوند دیگر برانگیزاننده نیستند و سطوح بالاتر نیازها جهت انگیزش فرد شروع به فعالیت می کنند.
نیازهای فیزیولوژیکی
مهمترین سطح سلسله مراتب نیازها، نیاز به آب و غذا و آنچه برای بقای انسان ضروری است، می باشند. مطابق این تئوری وقتی این نیازها شوند دیگر نمی توان از آنها بعنوان انگیزه سود برد. وسیله ی این نیازها پول است.
نیازهای ایمنی
مازلو برای ایمنی عاطفی مطابق ایمنی فیزیکی اهمیت قائل است و بر این باور است که انسان برای نگهداری و حفظ آنچه در اختیار دارد نگران است و وقتی شد دیگر برانگیزاننده نخواهد بود. نیاز به عشق یا نیازهای اجتماعی، نیاز به پیوستگی و دلبستگی و محشور بودن با دیگران.
نیاز به احترام
مازلو اشاره می کند که این سطح، هم شامل احترام به خود و هم احترام از ناحیه دیگران است.
نیازهای خود شکوفائی
خود شکوفائی آرزوی شدن هرچه بیشتر و بیشتر است.از آنچه که فرد قابلیت شدنش را دارد. این سطح اوج تمام نیازهای سطوح پائین،میانی بالائی انسان است.
نیازهای آزادی،تحقیق و بیان
وجود شرایط اجتماعی که در آن آزاد سخن گفتن مجاز است واجرای عدالت، نیکی ، و صداقت تشویق می شود.
نیاز به کسب دانش و درک
دستیابی و طبقه بندی دانش محیط، نیاز کنجکاوی، یادگیری، تعمق کردن، تجربه اندوزی و بررسی نمودن. مازلو معتقد است که دو دسته نیازهای آخر(آزادی بیان و دانش اندوزی) پیش نیازهای اساسی جهت ی پنج دسته نیاز دیگرند و در حقیقت راه هایی برای رشد و ی نیازهای دیگر محسوب می شوند(محمدپور و همکاران، 1387).
2-4-3-2- نظریة بهداشت- انگیزش(دوعاملی هرزبرگ)
هرزبرگ با نظرخواهی از حدود چهار هزار کارگر در خصوص نوع احساسشان دربارة شغل، به این نتیجه رسید که دو دسته از عوامل کاملا متفاوت موجب دو نوع احساس دربارة کار شده است، ازاین رو:
نخست: برخی از عوامل شغلی به رضایت خاطر منجر می شود، درحالی که دیگر عوامل ممکن است مانع نیتی باشند و منبع رضایت خاطر نیز نخواهند بود؛
دوم: رضایت شغلی و نیتی شغلی بر روی پیوستاری واحد قرار ندارند هرزبرگ یک دسته از عوامل دیگر را در ایجاد رضایت مؤثر می داند که نبودشان در سازمان به نیتی می انجامد. او این عوامل را عوامل انگیزشی نامیده است که عبارتند از موفقیت در انجام دادن کار، شناسایی، نفس کار، مسئولیت، رشد یا پیشرفت. به نظر هرزبرگ، در جامعة معاصر نیازهای اساسی مردم برآورده شده است. از این رو، ی نیازهای پایین تر به رضایت شغلی منجر نمی شود. بهترین احساسی که این ایجاد می کند، بی اعتنایی به شغل است، هرچند عدم ی آنها منجر به نیتی می شود. ازاین رو رضایت شغلی، تابع ی نیازهای بالاتر است، زیرا دستیابی و ی آنها تا حدی دشوار است. به همین دلیل عدم ی این نیازها تنها به بی اعتنایی نسبت به شغل می انجامد(خدایاری فرد، 1388).
اهداف تحقیق حاضر به شرح زیر می باشد:
1- بررسی رابطه بین اعتماد به همکاران و تبادل رهبر- عضو
2- بررسی رابطه بین تبادل رهبر- عضو و رضایت شغلی
3- بررسی رابطه بین اعتماد و رضایت شغلی
4- سنجش سطح رضایت شغلی کارکنان
5- سنجش سطح اعتماد بین همکاران
6- سنجش سطح کیفی رابطه کارمند و سرپرست
درباره این سایت